جهانی شوندگی و جایگاه دولت
یکی از پدیده هایی که جامعه بشری در حال حاضر با آن مواجه شده است، پدیده جهانی شدن است. ابعاد و دامنه های این پدیده به حدی وسیع و گسترده است که تمامی شئون زندگی بشری را در عرصه های مختلف علمی، تکنولوژیک، فرهنگی، سیاسی،
نویسنده: سارا جوادی فتح
درآمد
یکی از پدیده هایی که جامعه بشری در حال حاضر با آن مواجه شده است، پدیده جهانی شدن است. ابعاد و دامنه های این پدیده به حدی وسیع و گسترده است که تمامی شئون زندگی بشری را در عرصه های مختلف علمی، تکنولوژیک، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تحت تأثیر خود قرار داده است. بنابراین جهانی شدن آمیزه ای از روندهای گوناگون است که در ابعاد مختلفی تجلی می یابد و از این رو دارای تأثیرات مثبت و منفی می باشد و تناقضات بسیاری را با خود به دنبال دارد. یعنی در حالی که این پدیده گسترش دوستیها، همسوییها، عناصر مشترک بشری را به معرض نمایش می گذارد و ترویج می دهد، اما در عین حال تنشها، اختلافات، نابرابریها، فاصله بین فقیر و غنی را نیز به دنبال دارد.از سوی دیگر جهانی شدن دارای مفهومی کاملاً جدید و از لحاظی یک مقوله قدیمی به شمار می رود و بسیاری از انگاره های جهانی شدن به شکل آرمان خواهانه ی آن مانند همبستگی انسانها، حقوق بشر، برابری و عدالت جهانی و غیره از قرنها پیش توسط علمای اخلاق، حقوق دانان و سیاستمداران مطرح گردیده اند و از زاویه ای دیگر این مقوله دارای مفهومی جدید می باشد که موجب تحرک شگفت انگیز جغرافیایی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی شده و ضمن کاهش فاصله زمان و مکان، تفاسیر جدیدی از سیاست، اقتصاد، فرهنگ، دولت، اقتدار، امنیت و... به دست می دهد.
1-تعریف جهانی شدن
جهانی شدن در زبان انگلیسی معادل کلمه Globalization در نظر گرفته شده است. در رابطه با ارائه تعریفی جامع و مانع از پدیده جهانی شدن، میان صاحب نظران و اندیشمندان اجماع نظر حاصل نشده و هر دسته به تناسب برداشتی که از این پدیده دارند و پیش زمینه های ذهنی و ایدئولوژی سیاسی که به آن تعلق دارند، تعریف خاصی از این پدیده ارائه می دهند. تحت این شرایط ما با جهانی شدنهای مختلفی روبه رو هستیم که البته دارای تعاملاتی با یکدیگر نیز می باشند. اما در این میان می توان حداقل 5 کاربرد را برای واژه جهانی شدن به کار گرفت که عبارتند از:1- اغلب از واژه جهانی شدن برای ایفای معنای بین المللی شدن (1) استفاده می شود. در حالی که این کلمه به معنای گسترش تعاملات فرامرزی و وابستگی متقابل است. 2- در کاربرد دوم، از جهانی شدن به معنی آزادسازی (2) استفاده می شود. این واژه به معنای رفع محدودیتهای دولتی از نقل و انتقال این کشورهاست تا بتوان اقتصاد جهانی را آزاد و یکپارچه کرد.
3- در کاربرد سوم، منظور از جهانی شدن، جهانی سازی (3) است که به معنای القای اهداف و برنامه های خاص به مردم سراسر جهان است.
4- در کاربرد چهارم بسیاری از مردم (به ویژه منتقدان امپریالیسم فرهنگی) جهانی شدن را غربی کردن (4) معنا کرده اند. از دیدگاه برخی دیگر، جهانی شدن به معنای قلمروزدایی (5) است، یعنی تغییرات جغرافیایی که براساس آن مناطق جغرافیایی، فواصل و مرزهای جغرافیایی بخشی از اهمیت پیشین خود را از دست می دهند.
این مفاهیم 5 گانه در برخی موارد با یکدیگر همپوشانی دارند، اما نقاط مورد تأکید هر یک متفاوت است. بنابراین این نکته باید موردنظر قرار گیرد که تمامی این مفاهیم که مترادف و مشابه واژه جهانی شدن هستند نباید با تعریف جهانی شدن یکی تلقی گردند. واژه جهانی شدن در اینجا به فرآیندهایی اشاره دارد که در آنها روابط اجتماعی از قلمرو جغرافیایی جدا می شوند، به گونه ای که انسانها به صورت فزاینده ای در جهان به عنوان یک مکان واحد زندگی می کنند. در این معنا، موقعیت کشورها به ویژه مرز بین کشورها از بعضی جهات نقش کمتری در زندگی ما ایفا می کند. بنابراین جهانی شدن فرایند مستمری است که به موجب آن جهان به اجتماعی تقریباً بدون مرز تبدیل می شود، البته تقسیم بندیهای جغرافیایی باقی خواهد ماند اما جغرافیای سیاست جهانی دیگر محدود به قلمرو سرزمین کشورها نمی شود.
آنتونی گیدنز، جهانی شدن را این گونه تعریف می کند: «جهانی شدن را می توان به مثابه افزایش و تقویت روابط اجتماعی در گستره ی جهان تعریف کرد که مناطق جغرافیایی دور از هم را به گونه ای به یکدیگر ارتباط می دهد که رویدادهای واقع شده در یک نقطه بر اتفاقات منطقه دیگر که در فاصله بسیار دور واقع شده اثری می گذارد و بالعکس.» امانوئل ریشتر نیز جهانی شدن را این گونه تعریف می کند: «جهانی شدن به معنی شبکه سازی جهانی است که جوامع سابقاً پراکنده و منزوی این سیاره را به یکدیگر ارتباط داده و وابستگی متقابل بین آنها ایجاد کرده است و می توان گفت «جهان واحد» شکل گرفته است.» از طرف دیگر رابرتسون جهانی شدن را مفهومی می داند که ناظر بر فشرده شدن جهان و تشدید آگاهی جهانی است، فرآیندی که وابستگی متقابل جهانی و آگاهی از جهان به عنوان یک کلیت یکپارچه در قرن بیست و یکم را در پی داشته است. از این رو پدیده های جهانی می توانند در یک زمان در سراسر جهان گسترش یابند و بدون صرف وقت بین مکانها تردد نمایند. همچون برنامه های خبری ماهواره ای که، فراسرزمینی و جهانی هستند.
2-تاریخچه جهانی شدن
مفهوم جهانی شدن که از دهه ی 1960 وارد فرهنگ لغات گردید پس از پایان جنگ سرد در ابعاد وسیع و متنوعی کاربرد پیدا کرده است. بنابراین در سالهای پایانی دهه ی 1960 تحت تأثیر انقلاب ارتباطات و تقسیم کار جهانی دامنه ی جهانی شدن به کلیه عرصه ها و حوزه های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و دیگر شئون زندگی ملل سرایت نمود و تمام این حوزه ها را متأثر از خود ساخت. از این رو ریشه ی جهانی شدن کنونی را باید در ظهور سرمایه داری و متعاقب آن حدوث تحولات شگرفت تکنولوژیک، اقتصادی و ارتباطی جستجو کنیم. از لحاظ تاریخی سرمایه داری بسیاری از موانع مذهبی، سیاسی و حقوقی برای رشد و گسترش خود از میان برداشت و به صورت یک نیروی بلامنازع در قرن نوزدهم ظاهر شد، اما ناگهان در نیمه دوم قرن مزبور به طور جدی از سوی انترناسیونال دوم به چالش کشیده شد.این نظام برای جلوگیری از رشد عوامل تحدیدکننده قدرت خویش مجبور به اعطای امتیازاتی به طبقه ی کارگر شد و از طریق انجام یک سلسله اصلاحات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مانع از حدوث انقلاب در نواحی مختلف شد. پس از تأسیس اولین دولت سوسیالیستی جهان در روسیه در سال 1917 و تشکیل بین الملل سوم (کمینترن) عملاً فعالیتهای سازمان مزبور تحت کنترل یک بازیگر رسمی حکومتی یعنی اتحاد جماهیر شوروی درآمد. با ورود به دهه های 30 و 40 رقابت بین سه مکتب و ایدئولوژی فاشیسم، لیبرالیسم و کمونیسم، وقوع جنگ جهانی دوم را در پی داشت که سرانجام با حذف فاشیسم از صحنه ی رقابت، دو ایدئولوژی سوسیالیسم و سرمایه داری در مقابل یکدیگر صف آرایی کردند. در دوران جنگ سرد به علت وجود نظام دو بلوکی و مرزینه های سیاسی، نظامی و ایدئولوژیکی، عملاً موضوع جهانی شدن با تحدیدات عدیده ای مواجه بود. به این ترتیب نظام دو بلوکی دوران جنگ سرد، شرایطی را به وجود آورده بود که طی آن به واسطه ی کشیدن مرزهای سیاسی، ایدئولوژیکی و امنیتی، فضای محدود و اندکی را برای تبیین رفتارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایجاد می کرد.
اما با فروپاشی نظام دو قطبی، مرزهای ژئوپولیتیک و ایدئولوژیک سابق نیز از میان رفت و به گفته ی فوکویا ما ناظر پایان تاریخ می باشیم ودر عین حال به واسطه ی تراکم زمان و مکان به پایان رسیدن جغرافیا را هم تجربه می کنیم. تحت این شرایط به واسطه ی تراکم زمان، مکان و فضا دیگر نی توان خود را در یک محیط بسته جغرافیایی تعریف کرد. در چنین فضایی به شدت مرکز زدایی شده، نباید انتظار بالای هویت سازی را داشت. در این وضعیت دولت ملت نمی تواند به مثابه مدل وستفالی عمل نماید. هرچند که تا پیش از شدت گرفتن روند جهانی شدن در چند دهه گذشته، سیاستهای جهانی عمدتاً براساس نظام وستفالی سازماندهی می شد. سیستم وستفالی، نظم مبتنی بر کشور محسوب می شد.
3- نظم وستفالی دولتها در عصر جهانی شدن
همان طور که در قسمت قبلی گفته شد با ورود پدیده ی جهانی شدن نظم وستفالی در حال از بین رفتن است. این نظام روشی کلی برای تدوین، اجراء، نظارت و اعمال مقررات اجتماعی به دست داد. اصول مربوط به کشور و تمامیت ارضی محور اصلی این نوع از حکومت محسوب می شود. در این زمان کشور بدین معنا است که جهان به واحدهای سرزمینی تقسیم می گردد که یک دولت جداگانه بر هر یک از این واحدها حکومت می کند. این حکومت مدرن یک ابزار متمرکز و رسماً سازمان یافته برای اعمال اختیارات حکومتی است که از یک انحصار قانونی برابر از استفاده نیروی نظامی در منطقه تحت حاکمیت خود بهره می برد. علاوه بر این کشور دارای تمامیت ارضی است. بدین معنا که می تواند سلطه ی فراگیر، تمام عیار و بدون قید و شرط و منحصر به فرد بر حوزه ی جغرافیایی تعیین شده خود اعمال نماید. همچنین دارای حاکمیت انحصاری است. بدین معنا که دولت مستقل در رابطه با مسائل داخلی هیچ نهاد و یا حکومت دیگری را شرکت نمی داند.بنابراین نظم وستفالی پدیده ای تاریخی است و برای سه قرن و نیم مدل وستفالی دولت از مشروعیت و مقبولیت خاصی برخوردار بوده است. بر این اساس همان طور که گفتیم از اقتدار حاکمیت برای کنترل شهروندان و وضع اجرای قوانین بهره مند بوده است. در این شرایط همگرایی به منزله ی تحدید حاکمیت تلقی ی شود و دولتها برحسب صلاحدید خود با سایر واحدهای حکومتی روابط برقرار کرده و یا مبادرت به قطع ارتباط می کنند. اما با ورود به عصر جهانی شدن، با تعارضات و کشمکشهای وسیع برای حفظ هویت واحدهای ملی و حفظ خاصگرایی در مقابل عامگرایی ناشی از جهانی شدن مواجه شدیم. بنابراین شاهد دگرگونی در ساختار و عملکرد دولت هستیم اما این دگرگونی به یک شکل و صورت در مورد تمامی جوامع نبوده است.
در این شرایط بودند بسیاری از کشورها که هنوز شرایط مابعد وستفالی را تجربه نکرده بودند و حتی فرآیند ملت سازی و دولت سازی آنها به خوبی پیاده نشده بود که دچار پدیده ی جهانی شدن شدند. در اینجا جهانی شدن سبب گردید تا رابطه سنتی میان کارآمدی، مشروعیت، استقلال و اقتدار مختل شود و رابطه شهروندی و دولت دچار تغییر گردد و دیگر دولتها قادر نباشند به نظارت و کنترل شهروندان خویش مانند گذشته بپردازند. بنابراین جهانی شدن ضمن فرسایش اقتدار دولتها، نفوذپذیری مرزها و تحدید حاکمیت آنها دهها بازیگر حکومتی را در اقتدار دولت سهیم کرد و دولت برآمده از نظم وستفالی دچار تغییراتی شد.
4- دولت درعصر جهانی شدن و چالشهای پیش روی آن
پس از گذشت عمر دولتهای برآمده از وستفالی و فروپاشی نظام دو قطبی و رشد جهانی شدن شاهد آسیب پذیری دولتها هستیم، متعاقب آن دولت ملی دستخوش دگرگونیهایی شد و عناصر متشکله دولت که شامل ملیت، سرزمین، حکومت و حاکمیت بود دچار تحولاتی گردید. پس جهانی شدن با خود بحران دولت و معنا را به وجود آورد. همان طور که گفته شد دولت دارای سرزمینی مشخص و محدود با حاکمیت مستقل بود، که هیچ کشوری اجازه دخالت و تصمیم گیری در امور داخلی و خارجی آن را نداشت و همچنین دارای مرزهای مشخص و محدوده ی مشخصی بود و گروهی به نام مردم تحت یک تابعیت و هویت مشخص در این سرزمین زندگی می کردند که در این شرایط مردم یکی از عناصر تشکیل دهنده دولت به حساب می آمدند و دولت از اقتدار و حاکمیت لازم برای کنترل وضع شهروندان و اجرای قوانین برخوردار بود. اما جهانی شدن سبب گردید که رابطه سنتی میان کارآمدی، مشروعیت، استقلال و اقتدار مختل گردد و شاهد تعاریف جدیدی از این مقولات باشیم.درعصر جهانی شدن ما شاهد کاهش وفاداری شهروندان به حکومت ملی و انتقال وفاداریها به نهادهای فوق ملی و جهانی هستیم که تغییر رابطه شهروندان و دولت، کمرنگ شدن ناسیونالیسم را نیز به دنبال دارد. در این میان و به موازات فرسایش اقتدار دولتها، شرکتها و نهادهای بین المللی صاحب قدرت شده و حاکمیت دولتها را محدود ساخته اند به گونه ای که در فرآیند توزیع مجدد قدرت سهم چندانی نصیب شهروندان نشده و توان تأثیرگذاری مردم به حد پایانی رسیده است. در گذشته دولتها با مشکلات بسیاری از جمله با بحرانها، انقلابهای فزاینده انتظارات از سوی شهروندان، تحرک طبقاتی، حساس شدن افکار عمومی در مقابل سیاست گذاری عمومی مواجه بودند که این ضعفها و مشکلات ناتوانی در پاسخگویی و عدم کارایی را در پی داشت. تحت این شرایط با گسترش ابعاد مصایب اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و امنیتی در سطح جهان هر یک از دولتها در مقابله با این مشکلات ناتوان تر شده و در نتیجه به جز دولتها، نهادهای غیر حکومتی نیز باید وارد عرصه می شدند و از این رو آنها به نحوی از انحا در تصمیم گیریها و سیاست گذاریها داخل شدند.
بنابراین در این دوران دولتها با چالشهایی مواجه می شوند. از جمله تداخل بخشهای خصوصی و دولتی، ساختارها، منافع و عرصه ها که با خود نفوذپذیری متقابل را به همراه داشته و همین امر توانایی دولتها را برای منزوی ساختن و جداکردن خود از سایر بخشها به حداقل ممکن کاهش می دهد. همچنین به نظر می رسد که بازیگران و قواعد بازی نیز دستخوش دگرگونی شده و دولتها به راحتی نمی توانند مانند گذشته میان منافع متعارض در جامعه میانجیگری کنند، زیرا بسیاری از بازیگران داخلی و نیز خارجی ایفاگر این نقش می باشند. در عصر جهانی شدن به شدت از منافع یکپارچه در قالب نهادی غیرمتمرکز، تمرکززدایی شده است و به راحتی نمی توان به یک اجماع ای توافق کلی رسید. یکی دیگر از چالشهای دولت همان طور که گفته شد از میان رفتن هویت کلان دولت ملی است که این امر به موازات کثرت گرایی فرهنگی، قومی و زبانی ابعاد تازه ای به خود گرفته و در نتیجه پیوندهای ایدئولوژیکی، فرهنگی، سیاسی میان دولتها و شهروندان را سست می کند. می توان گفت این بعد از جهانی شدن از ابعاد دیگر دارای تأثیرات بیشتری است، چرا که موجب می شود که ما بیشتر شاهد فشردگی زمان و مکان و پیدایش شرایط جدیدی برای جامعه جهانی و جهانی شدن فرهنگ باشیم.
رشد فزاینده فن آوری وسایل ارتباط جمعی، اینترنت و ماهواره، موجب فشردگی زمان و مکان و نزدیکی فرهنگ کشورها شده و از این طریق یک فرهنگ مسلط در سطح جهانی تشکیل داده می شود. بنابراین مقوله ی قوم و زبان و مذهب به معنای سابق از میان می رود. مقوله ای که بیشتر مک لوهان از آن به عنوان دهکده جهانی یاد می کند. بر اساس نظریه ی لوهان ما شاهد کاهش روزافزون فاصله ها، تأثیرگذاری بر مقوله های هویتی و الگوهای رفتاری و پیدایش منابع هویت ساز جدید جهانی هستیم و این امر سبب تغییر جهت وفاداریها از دولت ملی به سوی اجتماعات فراملی می شود. از چالشهای دیگر دولت این است که امروزه دولتها قادر به تعیین مرزهای متصلب اقتصادی میان خود و دیگران نمی باشند و در نوعی وابستگی متقابل به سر می برند. از این رو شاهد رشد روزافزون شرکتهای چند ملیتی و NGOها هستیم که فارغ از محدوده های جغرافیایی شکل گرفته اند و بدون تبعیت از مردم یا منطقه خاص جغرافیایی و یا سیاست های دولتها فعالیت می کنند. تمامی این موارد حکایت از کاهش میزان دخالت دولتها در جهت گیریهای تجاری، مالی و اقتصادی جهان در شرایط فعلی و به شکل شدیدتر آن در آینده دارد. از این رو شاهد نوعی بازار آزاد اقتصادی هستیم که به صورت تحمیلی در برخی از وجوه روی می دهد و کشورها برای داشتن جایگاهی در نظام بین الملل مجبورند به برخی از این آثار تن در دهند. بنابراین مرزهای اقتصادی حذف شده و مرزهای گمرکی کم کم از بین می رود. چون کشورها برای بقا و ماندگاری در نظام بین الملل باید با یکدیگر همکاری داشته باشند و این منوط به پذیرش یکسری از فاکتورها و راهبردها است. یکی دیگر از چالشهای دولت در عصر جهانی شدن، تعارضات ناشی از تسری حقوق بین الملل عمومی به قوانین داخلی و حقوق شهروندی است. زیرا یکی از مختصات بارز دولت مدرن تعهدات و وفاداریهای متقال میان دولت و شهروندان می باشد که عمدتاً وظایف و حقوق این دو در چارچوب قوانین اساسی و واحدهای سیاسی تعریف می گردند.
از چالشهای دیگر دولت، مسئله امنیت در چارچوب مرزهای ملی اش می باشد که در این زمینه نیز دچار دگرگونیهای شده است. جهانی شدن با منتقل کردن تهدیدات از بعد جهانی به داخلی، زمینه را برای تحول در مفهوم قدرت و امنیت پدید آورد. به طور کلی با فروپاشی نظام دوقطبی، قدرت نظامی به شکل بسیار زیادی معنای خود را از دست داد و به دنبال آن مسئله ائتلافهای نظامی دوجانبه اغلب موجب بی ثباتی منطقه شد و زیر سؤال رفت و به جای آن راه برای ائتلافهای چند جانبه هموارتر شد. چون دولتها به دلیل گسترش رسانه های جهانی و ارتباطات در عصر جهانی شدن و تامین نیازهای مردم دیگر قادر نیستند تا به تنهایی امنیت و قدرت خود را حفظ نموده و جایگاهی در میان کشورهای دیگر و نظام بین الملل داشته باشند. در نتیجه به واسطه ی تضعیف قدرت سنتی دولت، در زمینه ی ایجاد امنیت و بقا، دولتها مجبورند با بازیگران غیردولتی (NGOها) در زمینه های مختلف همکاری کنند و دیگر خود به تنهایی ایجادکننده امنیت در کشور نیستند. از این رو شاهدیم که دولتها در عصر جهانی شدن دچار دگرگونیها و تغییراتی شده اند و یکسری تهدیدها و همچنین فرصتهای پیش روی آنها قرار گرفته و مقولات جدیدی مطرح شده است، اما آیا این چالشها در دولت موجب شده تا نقش دولت به عنوان بازیگر نظام بین الملل دچارنقصان شود و ما شاهد مرگ دولتها باشیم. در شرایطی که بازیگران دیگری نیز وارد عرصه شده اند.
5- دوام دولتها در عصر جهانی شدن از منظر رئالیسم
جهانی شدن که در شکل امروزی آن از زمان فروپاشی کمونیسم و نظام دو قطبی و بالاخره پایان جنگ سرد عینیت یافت آمیزه ای از روندهای گوناگون را در پی داشت و در ابعاد مختلفی تجلی یافت و موجب تغییراتی نیز در دولت و نقش آن شد. اما اینکه آیا دولت به عنوان بازیگر اصلی نظام بین الملل، دیگر دارای کارکردهای سابق نیست، مقوله ای است که در این بخش و از دیدگاه ها رئالیستها مورد بررسی قرار می گیرد. از نظر رئالیستها، دولت اصلی ترین بازیگر و حاکمیت ویژگی متمایزکننده آن به شمار می رود. این امر به معنای آن است که دولت مهم ترین بازیگر است و سایر بازیگران در جهان سیاست از اهمیت کمتری برخوردارند و دیگر اینکه حاکمیت دولت وجود یک جامعه مستقل سیاسی را مشخص می سازد که از اقتدار حقوقی بر سرزمین خود برخوردار است.رئالیستها ادعا می کنند که دولتها در شرایط هرج و مرج با دیگر دولتها برای امنیت، بازارها و کسب نفوذ و غیره به رقابت می پردازند. ماهیت این رقابت اغلب در قالب بازی با حاصل جمع صفر در نظر گرفته می شود. منطق رقابت آمیز سیاست قدرت رسیدن به توافق در مورد قواعد جهانی را مشکل می سازد. از نظر رئالیستها مهم ترین هدف دولت بقا و امنیت آن است. امنیت به عنوان پیش شرطی برای کسب اهداف دیگر لازم و ضروری است. امنیت بر پایه خودمداری تعریف می شود، چرا که هیچ گونه نُرم مؤثر و مشخص و قالبی درنظام بین الملل مشهود نیست. بنابراین در طی قرون نوزده و بیست شاهد هستیم که ماهیت نظام بین الملل بیش از آنکه ریشه در رفتار دولت - ملتها به عنوان کنشگران مسلط در صحنه جهانی داشته باشد، ریشه در پارادایم مسلط دولت - ملت داشته است. دولت به مفهوم وستفالی آن دارای معنا بود و امنیت جهانی از طریق آن تعریف می شد.
اما جهانی شدن امنیت پیوند نزدیکی با بحران دولت - ملت به مفهوم وستفالی آن دارد. در پروسه جهانی شدن نقش دولت - ملت به عنوان منبع معنادهی به روابط بین الملل تغییر می کند و ساختار دولت به مفهوم واحد آن را نیز شالوده شکنی می کند. از این منظر چهره ی جدید امنیت در عصر جهانی شدن تنها به مفهوم افول ظرفیت دولتها برای تولید امنیت سنتی نیست، بلکه برعکس باید از تغییر منطق کاربردی دولتها در بعد امنیت در یک فضای جهانی شده، سخن گفت.
کوهن معتقد است جهانی شدن به عنوان یک علم، خصلتی پیش پارادایمی دارد. این خصلت منجر به فهم متفاوت اندیشمندان از پدیده ی جهانی شدن شده است. این خصلت متناقض نما بیش از هر چیز در مفهوم امنیت پدیدار می شود. به گمان بسیاری از اندشمندانی که به مسئله امنیت بعد از جنگ جهانی دوم پرداخته اند، دولتها در حال از دست دادن قدرت و حاکمیت خود به نفع گروههای جدیدی هستند که به عنوان بازیگران بین المللی به صحنه روابط بین الملل پای می گذارند. در این میان به گمان آنها دولتها چهره ی سنتی و نظامی خویش را از دست داده اند و بعدی غیر نظامی به خود گرفته اند. بنابراین بدون شک تغییر چهره امنیت از نظامی به غیر نظامی یکی از مهم ترین ابعاد روندهای جهانی شدن است. در این معنا تصویر امنیت در عرصه جهانی شدن شفاف، مطلق و رسا نیست و ترسیم گفتمان امنیتی در عصر جهانی شدن شدیداً به مفاهیمی همچون قدرت، منافع، اهداف، مصالح، جنگ، دولت و... وابسته است.
اما با تمامی این اوصاف و تغییراتی که در عصر جهانی شدن در ابعاد مختلف به وجود آمده است رئالیستها تأکید دارند دولتها به عنوان بازیگران نظام بین الملل، تحت الشعاع نیروهای جهانی که فراتر یا پایین تر از دولت - کشورها عمل می کنند، قرار نمی گیرند. از منظر آنان اگرچه دولت دارای تغییراتی در ساختارش شده اما همچنان دولتها تنها بازیگر در صحنه نظام بین الملل هستند. رئالیستها مشکلی در فهم جنبه های جهانی شدن سیاست بین المللی ندارند. در واقع رئالیستها ساختاری می توانند ادعا کنند که آنها نسبت به دیگر پارادایمها توانسته اند به صورت کامل تری درباره ماهیت نظام بین الملل نظریه پردازی کنند. آنچه که در این دیدگاه رئالیستها در مورد جهانی شدن جالب به نظر می رسد پذیرش نظامی شدن (میلیتاریزه شدن) نظام بین الملل و الگوهای کنترل سیاسی و تسلطی است که ورای مرزها گسترش می یابد (مانند کنترل هژمونیک یا حوزه ی نفوذ).
اما آنها به طور هم زمان این عقیده را رد می کنند که جهانی شدن احساس اجتماعی را تعمیق می بخشد. رئالیستها از روسو تا والتز استدلال کرده اند، وابستگی متقابل که از طریق ارتباط نزدیک با مدرنیته ایجاد می شود، می تواند «آسیب پذیری متقابل» و به همان اندازه صلح و توسعه را به وجود می آورد. در حالی که رئالیستها تردید دارند که دنیا به هم وابسته شده باشد، تأکیدشان بر این امر همچنان باقی است که دولتها اگر در ساختار دچار تغییراتی شده اند، مرزهای کشورهایشان نفوذپذیر شده، حاکمیت آنها محدودتر شده و دولت از شکل سرزمینی و محدود شدن به یک موقعیت ژئوپولیتیکی خاص و ثابت خارج شده و شاهد تنوع و تکثر هویتها و کاهش وفاداری شهروندان به دولت و حکومت ملی هستیم اما همچنان رئالیستها به عنوان پارادیم مسلط در روابط بین الملل، بر بازیگری اصلی دولت تأکید زیادی کرده و عملکرد سایر بازیگران غیرحکومتی را تابعی از رفتار دولتها تصور می کنند.
1-برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به:
"Jeffrey W.Knopf, "Domestic Society and International Cooperation: the impact of protest on Us Arms control policy
.Cambridge: cambridge university press,1998
2. C. Claplam:"Sovereginty and the Third World State" political studies, XLVII,1990
3. سید عبدالعلی قوام، جهانی شدن و جهان سوم، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه، 1382.
4. John Gray,"The Delusion of Global Capitalism", London: Grunta Books, 1998
5. جان بیلیس، جهانی شدن سیاست: روابط بین الملل در عصر نوین، مترجم ابوالقاسم راه چمنی و دیگران، تهران: مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران، 1383.
6. سید عبدالعلی قوام، «موقعیت دولت و شهروندان در عصر جهانی شدن»، مجله سیاست خارجی، پاییز 1380.
7. داود میرمحمدی، جهانی شدن: ابعاد و رویکردها، مطالعات ملی.
http://did.tisri.org.ir
8. عبدالله الهادی، «ما و مظاهر جهانی شدن»، ترجمه عبدالله نکونام قدیمی، همشهری، سال هشتم، شماره 2243.
9. E. O.Czempiel and J.N Rosena, eds,Global Change and Theoritical Challenges, London: lexington Book,1989
10. R. Jackson, Quasi State Sovereignty.International Relations and the T.W
Cambridge: Cambridge University Press.1992
11. مایکل تانرز، جهانی شدن اقتصاد، ترجمه مجید ملکان، فرهنگ توسعه، شماره 23، خرداد - تیر 1375.
پی نوشت ها :
1. internationalization
2. liberalization
3. Universalization
4. Westernization
5. Deterritoralizatin
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}